غمش در نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه ام، ناقه در گِل نشیند
خِلد گر به پا خاری، آسان برارم
چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
پی ناقه اش رفتم آهسته، ترسم
غباری به دامانِ محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخاست، مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن پای در گِل نشیند
بنازم به بزم محبّت که آن جا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
طبیب از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند؟
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0